دلتنگ خواهر 143 روز
و تو پنهانیترین دلتنگی منی ...
شـﮩࢪﮮ دࢪ مـࢪڪز آبشاࢪهاﮮ بـﭔشـﮧ ،گـࢪﭔﭞ،چڪان،ﭡـلـﮧ زنگ(شوﮮ)
خواهر جان
چگونه باور کنم نبودنت را…
نامت را بر کتیبهای
از جنس عاطفه حک خواهم کرد…
تا ابد…
تا جایی که دست زمان به آن نمیرسد.
در فصل غم و اندوه شنیدن صدای خواهر شیرین ترین است...
و امروز یکصدو چهلمین روزه که صداتو نشنیدم ...آه
از وقتی رفتی
زندگی به قبل و بعد از تو تقسیم شد
و من به آدم غمگینی که هیچی خوشحالش نمی کنه
امروز دلم بیشتر از همیشه برات تنگه
دوستت دارم خواهر م
سلام خواهری…
خواهر جونم با من که باشی هیچی نمی خوام
دنیارو بی تو اصلا نمی خوام
وقتی تو هستی قلبم آرومه
وقتی که هستی من محکم و استوارم
وقتی می دونم که هوامو داری
بی تو من میمیرم زندگی سخته
فقط با عشق توست که من زنده ام…
دوستت دارم همه زندگی من…
شاید از چشمانم دور باشی
اما همه جا با من هستی
در قلبم…
داشتن خواهری همچون تو بهترین موهبت زندگی ام است
دوستت دارم
دلم برای تنگ شده زهرا جان ...
امان از این پنجشنبه ها
وقتی نیستی ،
از جمعه هم دلگیرتر می شوند ..
عطرت در هوا می پیچد !
خیالت در سرم پرسه میزند !
و قلب کوچک من ؛
«بی تُ»
هزار بار در ثانیه می میرد ...
دلتنگی شب از جایی آغاز میشود
که باور می کنی هیچکس را نداری برای همراهی بیخوابی هایت.
حتی خواهر عزیزم را
ترجیح می دهم
تمامِ آشوب هاے دلم را
کنارِ گوشَت نجوا کنم
بودنٺ را لازم دارم
براے چند دقیقہ ابرازِ دلتنگی
خواهر عزیزم رفتی و تنها ماندم
غمگینم ...
دلتنگم...
در اولین جشن تولدم بی تو ...
دلم برات خیلی تنگ شده خواهر عزیزم!
هر چقدر که همه چیز خوب باشه
همیشه یه چیزی کم دارم
و اون روزهای با تو بودنه خواهرم!
روزهایی که دلم براشون خیلی تنگ شده
کاش به زودی همدیگرو ببینیم
پنج شنبه شد
و مقبره تنگِ دلم تنگ تر شد...
دلمان تنگ رخ توست خواهر مهربانم
نبودت عادت نمیشود
تازه است مثله هر باران
هرکسی یه جوری میره
یکی میره و گاهی یادش باعث میشه لبخند تلخ بزنی...
یکی میره و باعث میشه گاهی یاد خاطراتش کنی و لبخندی از سر دلتنگی و شیرینی خاطراتتون بزنی...
تو رفتی برای همیشه شادی هایم را بردی